به نام خدا
یقین دارم که جز چند نفر نوشته قبلی را ندیده اید .
خوب این بار هم بنا به وعده ی که داده بودم ؛ بقیه مطلب را می نویسم . اما منتظر نکات کار بردی بعدی نباشید . زیرا وقتی کسی با همه اشتغالات علمی و تبلیغی به یک مطلب می رسد و دوست دارد آن را به دیگران نیز منتقل کند و می بیند مثلا 8 نفر به آن سر زده اند و حتی به خودشان اجازه نداده اند که یک پیام هر چند انتقادی دو خطه بگذارند ؛ طبیعی است که دیگر دل و دماغی برای ادامه در خود نمی بیند . بگذریم .
گفتیم که هر چه آرزو دارید، در یک کاغذ محرمانه بنویسید و یک هفته به آ سر نزنید .
حالا یک هفته گذشت .
اووووه چه آرزو هائی؟
دلم می خواهد تمام پول ها و طلا های دنیا مال من باشد...
در چند ثانیه بتوانم به هر جای عالم سر بزنم...
یک نوکر از جنس « ازما بهتران » همیشه دستورات من را مو به مو اجرا کند...
و.... و..... و.....
خوب آقا حالا یک هفته تمام شد و من کاغذ آرزوهایم را گشودم می کوئی چه کنم؟
خوب الان می گویم چه کن.
به خودت و آرزوهایت خنده ات نگیرد
یک کاغذ دیگر بردار
و آرزوهایت را یک بار دقیق مرور کن و چند تای آن ها را گه واقعا محال و اصلا دست نیافتنی است ، خط بزن .
نه اگر دوست نداری از آن ها دل بکنی خط نزن کنارشان یک - منها بگذار یعنی باشد برای بعد.
خوب حالا چند آرزوی تقریبا دست یافتنی مانده با ده ها آرزوی ننوشته یا جدید .
این آرزوهارا سه دسته کن
1- آن هائی که تا آخر امسال ممکن است به همه یا بعضی از آن ها دست یابی.
2-آن هائی که یا به خاطر مسائل مالی یا سن کم یا نبود امکانات به سال بعد یا سال های بعد موکول می شود.
3- آن هائی که حتما باید با مقدمات درازمدت تر به وقوع بپیوندند . مثلاآرزوی یک بچه کاکل زری مامانی داری خوب تو که ازدواج نکرده ای و سن امروزت مناسب ازدواج نیست ، با ید صبر کنی تا خداوند ، همسر مناسب تو را نصیبت کند و هر وقت صلاحت بود ، بچه هم به تو بدهد . این فقط یک مثل بود .
می دانی که خداوند می فر ماید ما آب را فرستادیم اما این آب باران باید با تابش آفتاب به دریاها و اقیانوس ها به صورت بخار در آید و بخار دربالا به صورت ابر ، و پس از فعل وانفعالات فراوان ، به صورت باران درآید. خوب برخی از آرزوهای تو مانند بچه یا باران است که باید زمانش برسد.
آرزوهای دسته دوم وسوم درهمان کاغذ قبلی بمانند و فقط آرزوهای دسته اول را به ترتیب شماره و اولویت ، در کاغذ جدید یادداشت کن و هر دو را یک هفته دیگر در همان جای محرمانه بگذار .
اگر مراجعات شما به این نوشته به حد نصاب رسید ؛ قسمت پایانی را ان شاءالله هفته بعد می نویسم و گرنه از ما به خیر واز شما به سلامت
موفق باشید .
صادق
بازدید دیروز: 3 کل بازدید :121242
قصه های واقعی
خاطرات محرم
در باره این وبلاگ
وبلاگ و وبلاگ نویسی
با محققان
آرزوها
کلمات طلائی
پاییز 1386
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385